عشقم ریحانهعشقم ریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

معطر ترین گُل دنیا ریحانه کوچولو

عروسک دردسر ساز

  وقتی ریحانه میاد خونمون همه چیز رو بر می دارد . کلا بچه ها این کار ها را دوست دارند دیگه . چند وقت پیش ریحانه کوچولو به خانه ی ما امد و من بهش یک عروسک دادم تا باهاش کمی سرگرم بشه  و چیزهای دیگر را بر نداره . خلاصه اونم خدا را شکر خوب باهاش بازی کرد اما ...........حدس بزنید چه شد.  موقع رفتن او حتی حاضر نبود کلاه عروسک را هم از خودش دور کند . همه سعی می کردند عروسک را از  او بگیرند اما هیچ کس موفق نشد . خلاصه وقتی داشتند سوار ماشین می شدند ریحانه یک برای لحظه  حواسش به گربه ای رفت و عروسک را از او  پس گرفتند . اون طفلکی هم تا خانیشان گریه کرد . خدا نکنه  گریتو ببینم عشقم . ...
21 آذر 1391

تفاهم

    من و ریحانه عاشق رنگ ابی هستیم اما متاسفانه ریحانه رنگ صورتی را هم دوست دارد ولی من رنگ  صورتی را اصلا دوست ندارم . اما برای اینکه به تفاهم برسیم قالب وبش رو صورتی کردم و پشت زمینه اش  را ابی گذاشتم . بهتر نشد ؟؟!! مامان و بابای ریحانه هنوز نمی دانند من برای ریحانه وبلاگ درست کرده ام.  من فقط در بخش اپلود عکس کمی مشکل دارم اگر می شود کمکم کنید .
21 آذر 1391

بارون بارون بارونه هی

  من تا چند وقته دیگه امتحانات ترم اولم شروع خواهد شد به همین دلیل دارم وبلاگ ریحانه گلی رو اپ می کنم تا جبران ان چند وقت بشه : ریحانه عاشق این شعره :(شعر بارون بارون از گروه رستاک که ریحانه باهاش کلی نانای می کنه ) بارون بارون بارونه هی                                                                         بارون بارون بارونه هی  &...
21 آذر 1391

قصه ای به سبک ریحانه گلی

  قصه ی ریحانه ای :   دیروز عشق من ریحانه خوابش میومده . به مامانش می گه : مامان قیصه بگو .  مامان ریحانه هم می گه : چه قصه ای بگم ؟  ریحانه میگه : شندل مندل بگو .  مامان ریحانه از بس این قصه را گفته بوده می گه :  یکی بود یکی نبود یه ریحانه بود (در اینجا ریحانه به مامانش می گه : یه انانه بود که خیلی ازیت می کرد)  و مامانشم می زنه زیر خنده و می گه خودتم می دونی این همه شیطنتت چقدر منو اذیت می کنه ؟!  هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه       ...
21 آذر 1391

کلماتی جالب به سبک ریحانه ای

   دیروزکلماتی را از زبانت شنیدم که باورم نمی شود : دیروز می خواستیم برای خاله ات خرید کنیم که تو یک لباس قرمز را دیدی و ازش خوشت اومد و به  مامانت گفتی : مامان این لباس خرمس رو واسم بخر و مامانت گفت : اخه این که بزرگه برای تو .  تو هم گفتی : خب کوچیکش رو بخر .(خرمس یعنی قرمز )  شب هم همه منتظر بودند که تو بخوابی ولی هر کاری کردند نخوابیدی که نخوابیدی . تو هم با مامانت  قهر کردی و رفتی پیش خالت . خالت هم تمام چراغ ها را خاموش کرد تا تو بخوابی .  تو هم ناراحت رفتی پیش مامانت و گفتی : مامان کلیننینکس (کلینکس یا همان دستمال کاغذی ) .  مامانتم گفت : چرا ؟ گفتی : اده می خوام گریه کنم ...
19 آذر 1391

خاطرات شیرین

  جملاتی که دیشب در خانه ی مادر بزرگم ریحانه گفت براتون بنویسم : سلا دوشتیان . به ودداد من و صبا دون کوش اومدید . ندر یادتون نیر . مدرادم از وددادم کوشتون بیاد . با کتکر . انانه دٌلی .   ت رجمه ی حرف های ریحانه : سلام دوستان . به وبلاگ من و صبا جون خوش امدید . نظر یادتان نرود . امیدوارم از وبلاگم خوشتان بیاید . با تشکر . ریحانه گلی . وای از دست ریحانه . هه هه هه . دیشب من و مامان بابام و ریحانه و مامان باباش رفتیم خونه ی مامانی . حالا من براتون اتفاقات ان  روز را به شرح خلاصه بیان می کنم . البته بعضی از قسمت های قرمز رنگ به معنی تلفظات ریحانه  می باشد : دیشب وقتی که من و ما...
16 آذر 1391

تلفظ و دیکشنری ریحانه ای

  عزیز دلم . فدایت شوم . به تازگی که یاد گرفتی اسم من را درست تلفظ کنی می خواهم برایت کادو بگیرم . تلفظ اسامی خانواده به زبان ریحانه ای : عمه جون = عمه دون صبا جون = صبا دون (البته قبلا می گفتی شبا دون ) عمو رضا (بابای من ) = عمو اضا . ههه اسم خودت = اٍنانه (یعنی ریحانه ) فدای تلفظ هات بشم عزیزم . امروز که داریم می رویم به خانه ی مامانی (مادربزرگ) می رویم من به عشق تو منتظر ساعت 8 شب و دیدار با تو پس از دوهفته هستم . فدایت بشم.     ...
15 آذر 1391

تولدت مبارک البته با کمی تاخیر

تولدت مبارک فدای تو بشم .♥ دختر دایی گلم. تولد تو 29/8در ماه زیبا و پاییزی ابان بود . اما من وقتی که این وبلاگ را برایت درست کردم یعنی 2 روز پیش از تولدت گذشته بود اما حیفم امد که تولدت را فقط به خاطر چند هفته تاخیر در وبلاگت تبریک نگویم عزیز دلم . اخه تولد 2 سالگی که دیگر برای ادم تکرار نمی شود فدایت شوم . حالا باز هم با همان شور و نشاط چند هفته ی قبل تولدت را بهت تبریک می گویم کوچوله ی عزیز و مهربان من . تولدت مبارک ای نوگل. عزیز دلم چون تولدت در محرم و ایام قتل بود ما نتوانستیم برایت تولد بگیریم اما تو با فوت کردن 1 شمع بر روی کیکی کوچک همراه پدر و مادرت در چند روز پیش متوجه شده که ...
14 آذر 1391
1